به نام خدای رمضان
امروز روزه نهم ماه مبارک رمضان بود. و من به کمک خدا و توسل به او توانستم همه روزه هایم را بگیرم. کار روزانه و شبانه ام به این صورت است.
هر شب ساعت ۱۲ به بعد با مادر و خواهر و زندایی ام به حرم می رویم و تا ساعتی قبل از اذان صبح مشغول به عبادت و صحبت و .... می شویم.
![]()
بعد میاییم منزل و حسابی سحری با آب می خوریم. و بعد از نماز به سراغ خواب می رویم.
تا ظهر. ظهر هم به جلسه قرآن می رویم با مادر که البته .... . بعد از قرآن و نماز هم به خانه می آییم و به مادر کمک می کنیم. کمی بعد از کمک کردن به مادر استراحت می کنیم تا ساعت ۶ . بعد دوباره کمک مادر افطاری درست می کنیم. جایتان خالی چند شب پیش من چیس و پنیر درست کردم و همه خوردن. همه گفتن چقدر خوشمزه است راستی سس آن را هم خودم درست کردم و خوردم .
شب ها هم گاهی وقتها مطالعه می کنم. کتاب مثل آباد را نگاه می کنم. کتاب خوبی است. (البته بقیه کارها را نمی نویسم چون می ترسم ریا شود)
انشاء الله کم کم می خواهم مطالب علمی و خاطراتم را روز به روز در وبلاگم قرار دهم.
از کلیه دوستان که به وبلاگ من مراجعه می کنند درخواست می کنم که برای موفقیت خودشان و من دعا کنند.
چیزهای دیگه رو بعدا بیشتر می نویسم.
موفق باشین
خودم
سلام هدی جان امیدوارم در کار وبلاگ نویسی موفق باشی. دلم هم برات خیلی تنگ شده.
دوستت: سارا